بالاخره یک روزی می رسه که میام اینجا و دوباره شروع می کنم به وبلاگنویسی. اون روز احتمالا در بهار سال 87 خواهد بود.
وبلاگ نوشتن برای من از جهاتی درست مثل زندگی کردنه. توی زندگی یه مواقعی هست که آدم به خودش میاد و یه دفعه از خودش می پرسه: "خب حالا زندگی کنم که چی بشه؟"
اما با این همه آدم به زندگی ش ادامه می ده، حرکت می کنه، و حتی می تونه خیلی هم شاد زندگی کنه.
توی این چند سالی که ناپیوسته وبلاگ می نوشته م گاهی یک دفعه این فکر به ذهنم رسیده که "خب حالا وبلاگ بنویسم که چی بشه؟"
با این همه باز من وبلاگ نوشته ام و می نویسم.
می نویسم.