رد پای من در گذشته
دوست دارم حالا که بعد از مدت ها دارم دستی به سر و روی گردگرفته ی این وبلاگ می کشم، شروع کنم به بازخوانی نوشته های سالهای دورم و قسمت هایی از نوشته های محبوبم رو اینجا بیارم.
اولین نوشته ای که انتخاب کردم البته زیاد قدیمی نیست. مربوط به مرداد ماه 87 ئه.
-------------------------------------------------
بد دردیه خدا. "به خود وانهادگی" رو می گم!
اول من بودم این سر طناب رو ول کردم یا تو؟
من مثل گوسفند سر به هوایی که هر از گاهی از گله جدا می شه، گاهی بی خیال گله و چوپان می شم و می رم واسه خودم چرخ می زنم. ولی به قرآن نیت ام اینه که باز برگردم. حواسم هست که از گله زیاد دور نشم. اصلاً دور از گله، می ترسم. می ترسم. خیلی می ترسم. درسته که نمی تونم یه جا بند شم، اما تو هم چوپان خوبی باش خدا. نگه م دار.
اولین نوشته ای که انتخاب کردم البته زیاد قدیمی نیست. مربوط به مرداد ماه 87 ئه.
-------------------------------------------------
جمعه 15 آگوست 2008
بد دردیه خدا. "به خود وانهادگی" رو می گم!
اول من بودم این سر طناب رو ول کردم یا تو؟
من مثل گوسفند سر به هوایی که هر از گاهی از گله جدا می شه، گاهی بی خیال گله و چوپان می شم و می رم واسه خودم چرخ می زنم. ولی به قرآن نیت ام اینه که باز برگردم. حواسم هست که از گله زیاد دور نشم. اصلاً دور از گله، می ترسم. می ترسم. خیلی می ترسم. درسته که نمی تونم یه جا بند شم، اما تو هم چوپان خوبی باش خدا. نگه م دار.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home