Sunday, October 19, 2008

من و شراب

تمام عمرم رو روزه ی شراب گرفته ام. فعلاً 22 سال ئه که روزه رو نشکسته م و فکر کنم تا آخر عمر هم نشکنم.


خیلی وقت ها وسوسه شده ام. برای یک جرعه ناقابل. "یک جرعه که مشکلی نداره...". توی جمع های 14-15 نفره با رفقا معمولاً فقط منم که "الکل نوش" نیستم! شاید اگه دوستان ایرانی/خاورمیانه ای بیشتری دور و برم بودند مجبورم می کردند که حداقل یک جرعه بخورم (نمونه ی ایرانی ش رو حتماً شما هم دور و برتون دیدید. یک چیزی مثل به زور بلند کردن کسی که دوست ندارد برقصد توی جشن ها و عروسی ها!). ولی اروپایی ها متاسفانه(!) خیلی با شعور هستند و به محض اینکه بفهمند قضیه به مذهب ات ربط داره، حریم شخصی ت رو رعایت می کنن! یک بار با یک دوست اروپایی –یک کسی که خیلی دوست بود!- نشسته بودیم و گپ می زدیم. داشت یک نوشیدنی الکلی می خورد. یادم نیست آبجو یا شراب یا هر چیز دیگه. لیوان ش رو گرفتم، به دهنم نزدیک کردم و به شوخی گفتم :"به خاطر تو هم که شده یک کمی می خورم". با چنان جدیتی لیوان رو از دستم گرفت که جا خوردم! "مگه نمی گی مذهب ات اجازه نمی ده؟ دیوانه شدی؟"


دوری کردن ام از شراب دو تا دلیل داشته و داره: 1- حرام بودن در شرع. 2- ترس ام از اینکه تجربه کردن لذت مستی از الکل، امکان تجربه ی مستی های دیگر رو ازم بگیره. درباره ی این مستی های دیگه که مختص شبهای تنهایی اند بیشتر از این نمی تونم توضیح بدم. هنوز هم مطمئن نیستم که مستی از الکل تاثیری روش داشته باشه ولی به هیچ قیمت حاضر نیستم ریسک کنم!

دلیل اول رو خیلی راحت می شود رد کرد: وقتی کارهای دیگری می کنم که در شرع ناپسند یا حرام اند (مثلاً با همکلاسی دخترم روبوسی می کنم یا در آغوشش می گیرم... یا اینکه اگر دختر بودم به احتمال زیاد حجاب معمول رو نمی گذاشتم! ... یا اینکه یکی از بهترین لذت هام دیدن زیبایی زن هاست ...) اون وقت این شراب نخوردن چه معنی داره؟ این گزینشی و سلیقه ای و دل بخواهی برخورد کردن با شرع رو خیلی ها (هم از متشرعین و هم آنها که شرع رو قبول ندارند) به من ایراد می گیرند. من ولی به دل خواه خودم هستم. و به صلاحدید عقل/دل خودم.


چند وقته دارم درباره ی مستی (از نوع متدوالش: ناشی از الکل) فکر می کنم. صرف نظر از حالتهای افراطی ش که بی بند و باری و لاقیدی و جسارت جنسی به همراه داره (و صدالبته اولین دلیل مخالفت شرع با شراب همینه)، یک حالتهای از نظر من زلال و صاف و خوبی هم داره. معروف ئه که می گن در حالت مستی شخص همیشه راستش رو می گه! درست عین بچه ها! اصلاً چیزی که باعث شد این متن رو بنویسم شعری بود که یک نفر بالای وبلاگش نوشته بود: "چو مستان به هم مهربانی کنیم..."


در شرع؛ شراب حرام ئه. ولی مستی نه! به نظرم مستی اصلاً واجبه! مستی از الکل پیامدهایی داره که من به حکم عقل/دل و همین طور شرع (دو دلیلی که گفتم) ازش دوری می کنم. ولی مستی های دیگری هم توی این دنیا هست.


می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می کنند


پی: از این به بعد کامنتدونی پست ها رو باز می گذارم به احترام اون خواننده ای که گاهی دلش می خواد چیزی بگه و با ایمیل راحت نیست.

پی نوشت 2: این هم همینجوری شانسی پیدا شد. اسم وبلاگش رو ببینید: "مستی است و راستی، گوش کن راست می گویم". فکر کنم روزی برسه که هیچ وبلاگ "دانشجوی ایرانی در خارج"ای نمونده باشه که من نخونده باشم...

3 Comments:

Blogger Hich said...

تست

Sunday, October 19, 2008 6:43:00 PM  
Blogger . said...

چقدر اینایی که نوشتی, شبیه چیزیه توی فکرمه اما هیچ وقت ننوشتمش :)

Sunday, October 19, 2008 9:52:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

صاحب اختیارید برادر شما.
در ضمن:
مستی پا در رکاب می ندارد اعتبار
مستی دنباله داری چون دوچشم یار ده

Wednesday, October 22, 2008 2:00:00 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home