تعجب نمی کنم که چرا هیچ وقت خواب ات رو ندیدم.
تو توی بیداری هم مثه رویا بودی. چه برسه به اینکه...
اصلاً حرفی هست برای زدن؟ به غیر از اینکه بخوایم گذشته رو هزار بار قرقره کنیم و تف کنیم بیرون، حرف دیگه ای هم هست؟
آخ اگه حتی یک کلمه هم باقی مونده باشه؛ من راضی ام.
ا
Wednesday, August 6, 2008
About Me
- Name: Hich
- Location: Europe
طنین افکارم موقعی که تنها باشم -یا نباشم- به دیواره های ذهنم می خوره
Previous Posts
- مستأصل ها رو دوست دارم. باهاشون احساس همذات پنداری...
- آدمی را عاشقیّت لازم است.ا
- من یک چیزی رو نمی فهمم:این روزها که بازی های تدارک...
- بعضی وقت ها قرار گرفتن در موقعیت های جدید باعث می ...
- وقتی می بینم به دنیا اومدن نوزادهای دوقلوی آنجلینا...
- گفت: عاشق شدی؟گفتم: آره.* درد هم داری؟ ** آره، گاه...
- رنج بودن
- بالاخره یک روزی می رسه که میام اینجا و دوباره شروع...
- من، دوباره، هنوز
<می خونمشون >
Subscribe to
Posts [Atom]
<< Home